تولدت مبارک نازنینم
خیلی خیلی زودتر از اونی که متوجه بشیم یک سالگی عسلک رسید... وقتی عکسای یک سال گذشته رو میبینم باورم نمیشه که یک سال پیش بوده انگار که همین دیروزبود! مراسم خاصی نداشتیم فقط خانواده های خودمون و عمه لارا بودیم. از صبح احساس خیلی خوبی داشتم که دخترم اولین تولد زندگیشو می خواد تجربه بکنه. همه ی لحظه های شروع درد زایمان تا دنیا اومدن کوچولو و خونه آوردنش از جلوی چشم من می گذشتن. چقدر زود گذشت... لارای نازم شمع های تولدشو خودش فوت کرد!!! روز قبلش با کبریت تمرین کرده بودیم اما امیدوار نبودم...
نویسنده :
مامان
13:10